تيانازتياناز، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره

دنیای من تیاناز

شعرهای تیانازی

عزیز دلم چند تا شعر که تاحالا یاد گرفتی به کمک بابا مامان میخونی مینویسم اونجائی که با رنگ قرمز نوشتم از زبون تیانازه   شعراول شعر( یه توپ دارم) :   یه توپ دارم گ گ ائیه سرخ وسفیدو آبییه میزنم زمین هبا میه نمیدونی تا تجا میه من این توپ و ن´ آشتم ( اینجا حرف ن با فتحه وصدای í بخونید ) مشقامو خوب ن¸اشتم ( اینجا حرف ن و ا رو با کسره وصدای ا بخونید ) بابام بهم ای دی داد یه توپ گ گئی داد بعد از تموم شدن این شعرت برا خودت دست میزنی و میگی ت´پو یعنی تموم   &n...
24 اسفند 1390

A,B,C,D

الهي قربونت برم ديشب تو تابت نشسته بودي و داشتي باصداي بلند شعر A,B,C,D ميخوندي من و بابايي فكر ميكرديم هنوز كامل نميخوني ولي ديديم كه كل شعر را كامل خوندي و از خوشحالي اينقدر برات دست زديم و هورا كشيديم كه خودت ترسيده بودي. چند بار ميخواستيم صداي قشنگت را ضبط كنيم ولي نميدونم چرا موقع ضبط كردن كامل نميخوني. متن شعربه زبون خودت: اي(A) بي(B) شي(C) دي(D) اي(E) اب(F) دي(G) ايش(H) آي(I) د(J) ك(K) ادومدو(L M N O) بي(P) ديو(Q) آ(R) اش(S) دي(T) يو(U) بي(V) دبليو(W) ايش(X) باي(Y) ان(AND) دي(Z)           ...
24 اسفند 1390

شيرين زبونيهات

عزيز دلم خيلي شيرين زبون شده اي و تقريباً ديگه همه چيز ميگي و صحبت كردنت داره روز به روز بهتر و بامزه تر ميشه.  چند بار ميخواستم فرهنگ لغت جديدت را بنويسم ولي چون كلمات زيادي را ميگي كه همه را يادم نميمونه، براي همين بيشتر حرفهاي بامزه ات را مينويسم كه بعضي وقتها جملاتي ميگي اصلاً باورمون نميشه و خيلي ذوق ميكنيم  . خلاصه از شيرين زبونيهات هرچي بگم كمه. كه بعضي هاش را ميگم: مثلاً ديروز كه از سر كار اومدم و بهم سلام (ديام) كردي گفتي ماماني "حشته نباشي" و نميدوني چه خستگي از تنم در رفت و سرحال شدم كه همون موقع زنگ زدم به بابايي هم بگي و كلي هم بابايي كيف كرد. قربون اون زبون نازت برم. يا بعضي وقتها كه ميخواهي تشكر كني ...
23 اسفند 1390

لغت نامه تياناز در 16 ماهگي

مامان: مامايي یا مامانی یا مامانیش بعضی وقتا هم مامانینی بابا: بابايي مامان بزرگ (مامان جون): ماماجي بابابزرگ: باباجي يا آجي عمه: عمنه عمو:عمو دايي: دايي آقايان جوان: عمو آقايان مسن: آجي سينا: اينا سيب: ديب آبميوه: آمنه ماست: ماش ناز: ناش دست: دش چشم: چش ماه و ستاره: ما گل و درخت و برگ و گياه: بو دريا و باران و برف و رودخانه و استخر و هرچي كه از آب هست: آبا آفتاب: آبتا اما: امنا اي واي: ابوی بده و بگير: بادیش بله و نه: نه ني ني: ني ني يا بيبي توپ: توت پرنده ها: جی جی ماهی: م...
14 دی 1390

لغت نامه تیاناز تا 14 ماهگی

بابا: ببا مامان: ماما آب:اب جدیداً میگی آف این کیه یا چیه: ای کیه (این کلمه را زیاد سوال میکنی و از اولین کلماتی بود که گفتی)  الان دیگه به این چیه میگی: آ شیه نکن: هکن عمو: عمممو حمام: حمممو عمه: عممم هانیه: هانا آزاده: آداده یوکا(یوکابد): اوتا ماه: ما (اول که به "م" میگفتی "ب" :با) (هرچی هم که نور داشته باشه و نزدیک آسمون میبینی اسمش ماهه مثل ستاره, لامپ تیر برق دریا: آبا آب بازی: آبدی حیاط: حییا بیرون:د′د′ پارک: پاچ تاب: تا تا کفش: ك’ش دست: د′ پا: با غذا: ب′ب′ نسرین: ن’یی آتیش: آتيش گل: بو دکم...
19 آذر 1390

اولین سفرهاي تیاناز

عزيزم حالاديگه ميشه گفت بزرگتر شدي و تا حدي طاقتت بيشتر شده. آخه تا يكي دو ماه پيش حتي نشستن داخل ماشين هم برات سخت بود و اصلاً تحمل نميكردي ماهم بخاطر همين اخلاقت سعي كرديم اصلاً مسافرت نريم و هرموقع هم ميخواستيم بريم شهر خودمون بايد خوابت ميكرديم و بعد حركت ميكرديم و امان از اون وقتي كه داخل ماشين از خواب بيدار ميشدي، ديگه بايد ماماني تا لحظه اي كه ميرسيديم تمام توان خودشو مصرف ميكرد و تورو سرگرم ميكرد.   اولين مسافرتي كه بجز شهر خودمون رفتيم، بخاطر كار ماماني بود كه بعد ازتولد یک سالگیت روز 23 مردادماه امسال(سال 90)بود كه به تهران رفتيم و آنروز داخل هواپيما آنقدر بيتابي و گريه كردي كه وقتي رسيديم فرودگاه تهران، مسافرهاي پ...
18 آذر 1390

کارها رفتارها و علایق تیاناز

عزیز دلم, چقدر روز به روز داری شیرین تر میشی و کارات بامزه تر میشن. الهی قربونت برم که تو اوج خستگیها و ناراحتیها با یک لبخند نازت همه چیز یادمون میره. الان که ١٠ ماه و ١٢ روز داری و میتونی چند تا کلمه هم بگی مثل بابا, ماما, کیه. اینقدرهم کنجکاو شدی که همش اشاره میکنی به عکسها ومیپرسی این کیه؟ مخصوصاً برای اینکه اسم خودتو یاد بگیری بیشتر به عکس خودت اشاره میکنی و میپرسی این کیه؟ الهی قربونت برم که وقتی میگم این تیانازه چه ذوقی میکنی. نمیدونم چرا وقتی هم که میخوای کسی رو ناز کنی خنده ات میگیره.   نمیدونی چقدر لذت بخش بود وقتی که اولین بار قهقهه زدی, وقتی که با اوقون پوقون کردنت جوابمونو میدادی, وقتی که اولین ب...
9 آذر 1390