3 سالگى تياناز
عکسهای 2 سالگی تیاناز
فعلهای تیاناز
عزیزم، الان دیگه تقریباً کامل میتونی صحبت کنی و جمله بندی هات درست شده و روز به روز قشنگتر صحبت میکنی و حالا دیگه برام از کارات تعریف میکنی , قصه میگی و بعضی چیزا رو برام توضیح میدی . بعضی افعال راکه خیلی بامزه تلفظ میکنی اینهاست: خوردیم : دوردیم برو : بویو برویم : بیم برقصیم : بی یشیم رفت : هبت نمیتوانم : نوبوتونم ( هر کاری را که نتونی انجام بدی با ناراحتی میگی "نوبوتونم") شکست : دیدس خوابید : دابید بفرمایید : بیشمایی نکن : اکن بخریم : بیخییم بزن: بیدن (وقتی فوتبال تماشامیکنی داد میزنی و میگی " بیدن, اول" (بزن, گول) وقتی هم هر ...
نویسنده :
مامان و بابای تیاناز
10:41
نوروز 91
عزیزم امسال هم مثل هر سال برای تحویل سال خونه مامان جون و باباجی بودیم ولی موقع سال تحویل (ساعت ٨:٤٢) خواب بودی و دلم نیومد بیدارت کنم. بابایی و به قول خودت باباتیتی عیدیتو که کارت پارسیان بود داد دست مامانی یا به قول خودت مامانینی. روز اول عید اول دایی علی و دلنیا و مامانش اومدند و بعد دایی رضا با سینا و سیما و مامانشون و بعد خاله آزاده و عمو رضا و بعد خاله فرزانه و آقا مسعود و یوکابد اومدند. و بعد از ظهر هم مهمانهای باباجی و مامان جون. روز اول و دوم خونه مامان جون بودیم و جایی نرفتیم که برای پذیرایی از مهمانهابه مامان جون کمک کنیم و روز سوم که رفتیم دیدن بزرگترها مریض شدی. الهی بمیرم که وقتی هم مریض میشی دیگه ...
نویسنده :
مامان و بابای تیاناز
9:07
مسافرت
زبان انگلیسی
عزیز دلم، اول از اینکه چندوقتی بود که مطالبی نتونستیم تووبلاگت بنویسیم مارو (مامان وبابا) ببخش آخه وقت نمیکردیم. حالا چندتا کلمه انگلیسی که یاد گرفتی رو اینجا مینویسم. توپ = بال (ball) هاپو(سگ) = داگ(dog) پیشی (گربه)= تت (cat) میمون = مانتی (monkey) پا = بوت (foot) گوش= ای یر (ear) چشم = آآای (eye) مامان = مامی (mammy) بابا= ب’دی (dady) پسر = بوی(boy) نی نی = بیبی (baby) کیف = بد (bag) كتاب = بوت ( book) اسباب بازی = توی (toy) دست = اند (hand) اتوبوس = بات (bus) ماشين = دار (car) ...
نویسنده :
مامان و بابای تیاناز
7:52
عیادت خاله میترا
چندروز قبل خاله میترا(دوست مامان) حالش خوب نبود رفته بود بهداری ما هم با مامان رفتیم عیادت. قبل از رفتن با مامان درباره اینکه خاله میترا حالش بد شده و رفته بهدارری و سرم زده صحبت میکردیم وتیاناز خانوم اینارو شنیده بودند، حالا رفتیم بهداری پیش خاله میترا: بعد از حال واحوالپرسی ما با خاله تیاناز میگه: تیاناز: دیام دیام ، (سلام سلام) خاله میترا : سلام خاله تیاناز : خاله میتا چی شده ه ه ه ه ه ه خاله میترا: هیچی خاله خوبم تیاناز: خاله میتا بو وووه شده. آخ هی ی ی ی ی آمبو زدی ی ی ی ی ی خاله : آره خاله آلان بهترم تیاناز: میتا به تهی ی ی ی ی ی ی (بهتریییییییی) خاله: آره عزیزم خوبم بعد از ک...
نویسنده :
مامان و بابای تیاناز
7:51
آلبوم عكس تياناز
این کفشدوزک اولین عروسکیه که بهش توجه کردی ,اونو بابا بالای تختت از سقف آویزون کرده. از نگاه کردن بهش سیر نمیشدی مخصوصاً وقتی فنرشو میکشیدیم و بالا و پایین میپرید که حتی به زبان خودت باهاش حرف هم میزدی اینجا ساحل هتل همای بندره تو سه ماهه بودی اولین باری که اومدی دریا. برات خیلی جالب بود اینم شیطونیات موقع عکس گرفتن. خییییییییییییییییییییییییییلی دوست دارم ...
نویسنده :
مامان و بابای تیاناز
7:31
شعرهای تیانازی
عزیز دلم چند تا شعر که تاحالا یاد گرفتی به کمک بابا مامان میخونی مینویسم اونجائی که با رنگ قرمز نوشتم از زبون تیانازه شعراول شعر( یه توپ دارم) : یه توپ دارم گ گ ائیه سرخ وسفیدو آبییه میزنم زمین هبا میه نمیدونی تا تجا میه من این توپ و ن´ آشتم ( اینجا حرف ن با فتحه وصدای í بخونید ) مشقامو خوب ن¸اشتم ( اینجا حرف ن و ا رو با کسره وصدای ا بخونید ) بابام بهم ای دی داد یه توپ گ گئی داد بعد از تموم شدن این شعرت برا خودت دست میزنی و میگی ت´پو یعنی تموم &n...
نویسنده :
مامان و بابای تیاناز
7:30